چهار تیزهوش نخبه!!!! چیزهایی که4تادوست مینویسن درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 19:55 :: نويسنده : delmarsagan
اینروزا اونقدر ضعیف شدم که هرچیز کوچیکی باعث ناراحتیم میشه،به عشق شک کردم...به خودم...به معشوقم...به هرچیزی که وجود داره...به نفسهام...به بودنم...به تمام احساساتم که دم به دم سر ریز میشن و من اونارومیریزم توی خودموهی میخورمشون تا کسی نبینتشون...احساساتی که قبلا ازترس اینکه کسی ببینتشون لای کتابام،توی قلبم وزیرتختم قایمشون میکردم دیگه وقتشه ازشاعری استعفابدم...توکه نیومدی تا نقاش بشموتاآخرعمرنقش پرواز بکشم الان بهتره ازشاعری استعفابدموتا آخرعمرم ازتوننویسم اینجوری وجودم عقیم شعر برای تومیشه...اینجوری دیگه چیزی وجود نداره که دلموبهش خوش کنم اینجوری دیگه راهی ندارم که برسم به بینهایت اینجوری دیگه... خسته شدم ازبس توخودم شکستم...بس نیست؟ چندوقت شده که ندیدمت اونقدربرات دلتنگم که باهرنفسی که میکشم قلبم به شدت دردمیگیره..دیگه خسته شدم شایدنفهمی وهیچوقتم ندونی که چقدرفرورفتم توو آغوش تنهایی... توباتنهایی مانوسی ولی من باوجودتو ! تابه حال تنهایی روحس نکرده بودم...چطورمیتونم بی تو باشمو باتونباشم!!!شدی جزو اون دسته آدمایی که وقتی هستن نیستن و وقتی نیستن هستن داری میری سفر... بدون خداحافظی... میری که ننبینمت... نمیای برای آخرین بار دستاتوبگیرم اما بدونکه... بی تو این روزا حس میکنم دارم میمیرم... نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||
![]() |